نعمتی که شیعیان ازآن برخوردارند
ازخصوصیات دین مقدس اسلام این است که همیشه روی حاجت های ثابت انسان مهر ثابت زده است، اما حاجت های متغیر انسان را تابع حاجت های ثابت قرار داده است و این به عقیده ی شخص من اعجازی است که در ساختمان این دین به کار رفته است. با مثال هایی این مطلب را روشن می کنم. ولی قبل از آن، یک مقدّمه کوتاه عرض می کنم و آن این که ما شیعیان از نعمت هایی برخوردار هستیم که اهل تسنن نیستند.
آن ها قرآن دارند ما هم داریم، سنت پیغمبر دارند ما هم داریم. اما آن ها از قرآن و سنت پیغمبر تجاوز نمی کنند؛ یعنی منابع و سرچشمه ای که می خواهند دین را از آن بگیرند جز این دو نیست. پیغمبر صلی الله علیه وآله بعد از بعثت چند سال زندگی کرد؟ بیست وسه سال. از این بیست و سه سال، سیزده سال در مکه و ده سال در مدینه بودند. تمام مدّتی که حضرت زنده بود و گفتار و رفتار و تقریر آن حضرت سند محسوب می شود، بیست و سه سال بیشتر نیست؛ یعنی از نظر زمان، زمانی که پیغمبر در آن زمان بود مجموعاً بیست و سه سال است. البته در این بیست وسه سال، زمان تغییراتی کرد. موقعی که در مکه بود اوضاع و شرایط طوری بود، و موقعی که در مدینه بود اوضاع طور دیگر بود. در مکه قبل از آنکه ابوطالب وخدیجه از دنیا بروند، یک اوضاع و شرایطی بود و بعد از رحلت آن ها اوضاع دیگری پیدا شد. سه سال اول بعثت اوضاع و شرایطی بود و بعد از آنکه آیه آمد: فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِینَ (الحجر 94) اوضاع دیگری پیدا شد و حضرت طرز کارش عوض شد.
اهل تسنن طبقه بندی هایی راجع به زمان پیغمبر اکرم کرده اند، مثلاً می گویند «از سال اول بعثت تا اسلام عمر». آن ها اسلام عمر را آن نقطه ای می دانند که اوضاع اسلام عوض شد. البته اسلام حمزه را هم قبول دارند روی حساب اینکه مسلمین قبل ازاسلام حمزه در یک وضع سخت تری بودند، با اسلام حمزه پشت مسلمین محکمتر شد و قهراً در طرز کار آن ها تغییراتی پیدا شد. همچنین دوران مدینه را به قبل ازبدر و بعداز بدر، قبل ازفتح مکه تقسیم می کنند. درتمام این23سال چهار پنج وضع برای زمان پیش آمد و در هر یک از آن ها وضع مسلمین فرق می کرد. ولی تمام این زمان 23سال بود.
ما شیعیان ازنعمت هایی برخوردار هستیم که اهل تسنن نیستند. آن ها قرآن دارند ما هم داریم، سنت پیغمبر دارند ما هم داریم. اما آن ها از قرآن و سنت پیغمبر تجاوز نمی کنند؛ یعنی منابع و سرچشمه ای که می خواهند دین را از آن بگیرند جز این دو نیست.
دوره عصمت
اما «دوره عصمت» برای ما شیعیان منحصر به 23 سال نیست. برای ما دوره عصمت 273 است، زیرا 23 سال زمان پیغمبرکه آنها ما هم داریم؛ 250 سال - یعنی ازسال دهم هجری تاسال260 که وفات امام عسکری است - ماعلاوه داریم؛ 250سال دیگر دوره عصمت؛ یعنی، امام معصوم ظاهر داریم که سیره اش برای ما حجت است. آن ها فقط 23 سال دارند که سیره پیغمبر برایشان حجت است. عرض شد در23 سال پیغمبر، اوضاع زمان چهار پنج رنگ گرفت. قهراً در این250 سال، اوضاع پیش از این تغییرکرد. و لهذا این امر، مشکل اقتضای زمان رابرای ما شیعیان حل کرده است.
شما گاهی ممکن است به این مسئله برخورد کنید که دربعضی از امور، سیرت پیغمبر با یکی ازائمه متفاوت است و با سیرت و روش علی بن ابیطالب یا یکی دیگر از ائمه. می بینید امام حسن صلح می کند، امام حسین می جنگد. می بینید علی بن ابیطالب لباسش از دو جامه ساده تشکیل شده است، درصورتی که حضرت زین العابدین لباس خز می پوشد. ولی درسیرت پیغمبر این دو امر مختلف پیدا نشده است.
مثال برای تغییر اقتضای تغییر زمان
درکافی است که روزی سفیان ثوری برامام صادق واردمی شود. حضرت جامه سفید لطیفی مانند پوست نازک تخم مرغ پوشیده بود. تا چشم سفیان به آن لباس افتاد، به حضرت اعتراض کردکه شما چرا باید یک چنین لباسی بپوشید؟! حضرت فرمود: مگرچه عیبی دارد؟ سفیان گفت: شما مگر باید اهل دنیا باشید؟! حضرت فرمود: اساساً تمام نعمت های دنیا مال صالحین است نه مال فاسقین. سفیان! یک وقت هست که بیماری و از روی غرض حرف می زنی و یک وقت هست که اشتباه کرده ای. اگراشتباه کرده ای باید برایت توضیح بدهم. سفیان برخاست رفت.
بعد عده ای از مقدس ها و هم فکرها آمدند به حضرت عرض کردند: رفیق ما سفیان نتوانست جواب تو را بدهد ولی ما آمده ایم با شما مباحثه کنیم. ما آن حرفی که زدی قبول نداریم. امام فرمود: بسیار خوب اگر بنا شد با هم مباحثه کنیم، چه اصلی را باید ثابت قرار بدهیم؟ گفتند: قرآن. حضرت فرمود: هیچ چیز بهتر از قرآن نیست اما به شرط اینکه آن را بفهمید. بعد حضرت فرمود: من می دانم عمده حرفی که در دل دارید مسئله سیره پیغمبر و صحابه است. چیزی که درذهن شما است این است که پیغمبر صلی الله علیه واله و علی علیه السلام از این لباس ها نمی پوشیدند، تو چرا می پوشی؟ فرمود: شما این رانمی دانید که این مسئله مربوط به اسلام نبوده است، مربوط به زمان است. اگر پیغمبر در زمان من بود مثل من لباس می پوشید، اگر من هم در زمان پیغمبر بودم مثل او لباس می پوشیدم.
دراین مورد آنچه دراسلام اصالت دارد مواسات است،یعنی مسلمانان بایداحساس همدردی کنند. مسلمانان بایدحقوق واجب مالش را بدهد. این هم باز یک امر ثابت است و در تمام زمان ها هست. مسلمان باید اعتمادش به خدا باشد نه به پول. این همان زهد واقعی است. بعد فرمود: اما این که انسان نوع لباسش را چگونه باید انتخاب کند، این دیگر مسئله زمان است.
در زمان پیغمبر وضع عمومی مردم بسیارسخت و ناگوار بود. درجنگ تبوک سپاه اسلام را «جیش العسره» یعنی «سپاه سختی» نامیده بودند، برای اینکه این لشکر سی هزار نفری به قدری بی آذوقه بودند که دلشان ضعف می رفت و برای اینکه این ضعف را بر طرف کنند هر سه چهار نفری با یک خرما خودشان را سیر می کردند. در جنگ بدر مسلمین 313 نفر بودند که در صورتی که شمشیرهایشان از30،40 عدد تجاوز نمی کرد و فقط سه یا چهار اسب داشتند، در حالی که عدد دشمن میان 900و 1000بود و هر روز چندین شتر برای خوراکشان می کشتند. اهل «سفهّ» به قدری فقیر بودند که ساتری برای نماز خواندن نداشتند مگر یک عدد، با همان یک عدد به ترتیب نمازشان را می خواندند، ولی حضرت رسول به خانه فاطمه می آید و می بیند پرده ای آویخته است، فوراً بر می گردد. حضرت زهرا حس کرده، فوراً پرده را می کند و آن دست بندنقره راکه دردست داشت از دست در می آورد و خدمت حضرت رسول می برد که آن را به فقرا انفاق کند. این، اصل مواسات است. درآن زمان مواسات ایجاب می کرده که حتی یک پرده هم درخانه شخص پیدا نشود. اما اکنون درعصرما، عصری که بزرگ ترین امپراطوری دنیا تشکیل شده است، زندگی مردم عوض شده است ولی باید من باز هم از حد معتدل خارج نشوم. لباسی که من می پوشم لباس معتدل امروز است. در اسلام پارچه اصالت ندارد که حتما ً باید یک نوع لباس بپوشند، بلکه اسلام اصولی دارد که طبق آن باید لباس بپوشند. آن اصول، ثابت است؛ اصولی که وظیفه انسان را به حسب زمان تغییرمی دهد. اگر چیزی در نظر اسلام اصالت داشته باشد، دیگر تغییرپذیر نیست. اماچیزی که اسلام روی آن مهر نزده است، به عنوان لباس است، شکل اجرایی برای چیزی است که مهر به آن زده است.
«دوره عصمت» برای ما شیعیان منحصر به 23 سال نیست. برای ما دوره عصمت 273 است، زیرا 23 سال زمان پیغمبرکه آنها ما هم داریم؛ 250 سال - یعنی ازسال دهم هجری تاسال260 که وفات امام عسکری است - ماعلاوه داریم؛ 250سال دیگر دوره عصمت؛ یعنی، امام معصوم ظاهر داریم که سیره اش برای ما حجت است. آن ها فقط 23 سال دارند که سیره پیغمبر برایشان حجت است.
پس اینجا زمان، تکلیف را عوض می کند. اگر این جور نبود، اگر این مسائل جزئی اصالت می داشت، محال و ممتنع که علی بن ابیطالب یک جور عمل کند و یکی از ائمه جور دیگر. عبادت خدا اصالت دارد، خوف خدا اصالت دارد، مواسات و رسیدگی به فقرا اصالت دارد. همان کاری را که علی بن ابیطالب کرده،حضرت سجاد هم کرده. علی بن ابیطالب ازشب تا صبح مشغول عبادت می شود، بعضی از شب ها هزار رکعت نماز خوانده است. حضرت سجاد هم همین طور. حضرت امیر شبانه به سرپرستی فقرا رفته است و حضرت سجاد هم رفته است، امام رضا هم رفته است. همه از فقرا دلجویی کرده اند. اما اینکه خود شخص چگونه لباس بپوشد،این دیگرمربوط به زمان است.
مردی است به نام معتب که درخانه حضرت صادق علیه السلام سمت خوان سالاری داشته است. می گوید: شبی دردل شب دیدم شخصی ازخانه خارج شد. خوب دقت کردم دیدم خود حضرت است وچون اجازه نداشتم، خود را معرفی نکردم. اما در عین حال گفتم سیاهی امام را تعقیب کنم، نکند دشمن به ایشان صدمه بزند. همین طور تعقیب می کردم. یک وقت دیدم باری که به پشت داشت، از شانه ایشان افتاد. حضرت در اینجا ذکری گفت. من جلو رفتم و سلام کردم. فرمود: اینجا چه می کنی؟ گفتم: چون دیدم ازخانه خارج شدید، نخواستم شما را تنها بگذارم.
بعد آن آذوقه را جمع کردم و در میان انبان گذاشتم. گفتم: آقا بگذارید من به دوش بگیرم. فرمود: آیا در قیامت می توانی بار مرا به دوش بکشی؟! حرکت کردیم تا رسیدیم به «ظّل بنی ساعده» که معلوم بود مسکن فقراست. دیدم حضرت آن نان ها را مخفیانه میان آنان تقسیم کرد. من عرض کردم: آیا این ها شیعه هستند؟ فرمود: نه. گفتم: با وجود اینکه شیعه نیستند، شما به این ها رسیدگی می کنید؟ فرمود: اگر شیعه می بودند نمک هم برایشان می آوردم. این دیگر زمان امام صادق و زمان حضرت امیر ندارد این، مواسات است و در همه زمان ها یک جور است.
[...] پس شرایط زمان خیلی فرق می کند. بنابراین امام حسن همان برنامه را اجرا کرد که امام حسین اجرا کرد و امام حسین همان برنامه را اجرا کرد، فقط شکل کارشان با هم فرق داشت ولی روح هر دو یکی بود. این بود دومثالی که خواستم در این زمینه عرض کرده باشم.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: فرهنگیمذهبیقرآنیتاریخیمهدویت